فردوسی؛ راوی رازهای نهفته در جان ایران و ایرانیان

0
1

فردوسی؛ راوی رازهای نهفته در جان ایران و ایرانیان

فردوسی؛ راوی رازهای نهفته در جان ایران و ایرانیان –

مشهد-ایرنا- در اعماق تاریخ، جایی که افسانه‌ها با واقعیات گره می‌خورند، حکیمی از توس، با دلی آکنده از عشق به ایران و زبانی شیوا، حماسه‌ای سترگ را به یادگار گذاشت. فردوسی در شاهنامه نه فقط شاعری قصه‌گو، که راویِ رازهای نهفته در جانِ این سرزمین بود؛ رازهایی که ریشه در باورها، آیین‌ها ، اعتقادات و البته، نورِ کلامِ مقدس داشتند.

حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی، نامی که با شکوه و عظمت شعر فارسی گره خورده است نه تنها بزرگترین حماسه‌سرای زبان فارسی است، بلکه جایگاهی رفیع در ادبیات جهان نیز دارد. فردوسی با خلق شاهنامه، نه تنها زبان فارسی را از گزند فراموشی نجات داد، بلکه میراثی ارزشمند برای تمام نسل‌ها به یادگار گذاشت. به تعبیر صاحبنظران، فردوسی در حقیقت احیاگر زبان فارسی است؛ در دورانی که زبان عربی، زبان رسمی و علمی بود، فردوسی با خلق شاهنامه، زبان فارسی را زنده کرد و به آن هویتی مستقل بخشید. او با استفاده از واژه‌های اصیل فارسی و دوری از لغات عربی، زبانی پاکیزه و رسا را به کار گرفت. شاهنامه، نه تنها بزرگترین اثر حماسی زبان فارسی، بلکه یکی از بزرگترین حماسه‌های جهان است. فردوسی با خلق این اثر، داستان‌های پهلوانی و اسطوره‌های باستانی ایران را به زبانی شیوا و دلنشین روایت کرد. ناگفته نماند که تاثیر این شاعر برجسته بر شاعران و نویسندگان پس از خود بسیار است به طوری که می توان گفت،فردوسی، الهام‌بخش بسیاری از شاعران و نویسندگان پس از خود بوده است. شاهنامه، آیینه‌ای است که در آن، می‌توان تاریخ، فرهنگ و ارزش‌های ایرانی را مشاهده کرد و حکیم ابوالقاسم فردوسی، با خلق این اثر، به ایرانیان کمک کرد تا هویت خود را حفظ و به آن افتخار کنند. گنجینه زبان پارسی، وامدار حکیم سخن‌سرای توس فردوسی، ایستاده بر بام حماسه‌ و پاسداری زبان پارسی جایگاه فردوسی در عرصه جهانی اثر بی نظیر شاهنامه، به بسیاری از زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده است؛ این ترجمه‌ها، باعث شده‌اند تا مردم سراسر جهان با فرهنگ و تاریخ ایران آشنا شوند. بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان بزرگ جهان، فردوسی و شاهنامه را تحسین کرده‌اند. به عنوان مثال، گوته، شاعر و نویسنده آلمانی، شاهنامه را یکی از بزرگترین آثار ادبی جهان دانسته است. به همین دلیل است که در سراسر جهان، همایش‌ها و جشنواره‌های متعددی به مناسبت بزرگداشت فردوسی و شاهنامه برگزار می‌شود که به معرفی فردوسی و اثرش به جهانیان کمک می‌کنند. شاهنامه، الهام‌بخش بسیاری از هنرمندان در زمینه‌های مختلف بوده است و نقاشی‌ها، تئاترها، فیلم‌ها و پویانمایی های متعددی بر اساس داستان‌های شاهنامه ساخته شده‌اند. آرامگاه فردوسی، پیوند هنر و زیبایی معماری ایرانی فردوسی نجات‌بخش زبان فارسی، پیوند دهنده تمدن‌ها فردوسی؛ وارث یک سنتِ معنوی فردوسی در دورانی زیست که فرهنگ ایرانی، در کشاکش سنت‌های باستانی و آموزه‌های اسلامی، هویتی نو می‌یافت. او نه تنها وارث داستان‌های پهلوانی و حماسه‌های ملی بود، بلکه از دریای بیکران معارف دینی نیز بهره‌مند بود. این تاثیر، نه به شکل مستقیم و ظاهری، بلکه به صورت لایه‌های زیرین و پنهان در شاهنامه قابل مشاهده است. آرامگاه فردوسی در توس؛ ستاره پر نور تاریخ ایران زمین رییس انجمن مفاخر کشور: آشنایی با فردوسی مهم‌تر از نام‌گذاری مکانها به نام اوست توحید و خداشناسی در شاهنامه حتی در حماسه‌ای که پر است از جنگ و خون، نشانه‌هایی از یکتاپرستی به چشم می‌خورد. فردوسی، با زیرکی تمام، مفاهیم توحیدی را در قالب داستان‌ها و شخصیت‌ها بیان می‌کند. “دادار” و “یزدان” نام‌هایی هستند که او برای خداوند به کار می‌برد و در جای جای شاهنامه، از قدرت و حکمت او سخن می‌گوید. اگرچه شاهنامه کتاب تاریخ نیست، اما اشارات ظریفی به پیامبران و شخصیت‌های مذهبی در آن دیده می‌شود. داستان یوسف و زلیخا، به شکلی غیرمستقیم در داستان سیاوش بازتاب یافته است؛ همچنین، می‌توان نشانه‌هایی از آموزه‌های زرتشتی را در تاکید بر نیکی، راستی و مبارزه با اهریمن در شاهنامه یافت. شاهنامه، گنجینه‌ای از آموزه‌های اخلاقی است؛ مفاهیمی مانند عدالت، جوانمردی، وفای به عهد، مهربانی و بخشش، در سرتاسر داستان‌ها به چشم می‌خورند. این مفاهیم، نه تنها با ارزش‌های انسانی، بلکه با آموزه‌های دینی نیز همخوانی دارند. به عنوان مثال، تاکید فردوسی بر “داد” و “راستی” یادآور اهمیت عدالت در اسلام و زرتشت است. در شاهنامه، تصویری از جهان پس از مرگ ارائه می‌شود که شباهت‌هایی با بهشت و دوزخ در ادیان ابراهیمی دارد. پهلوانان نیکوکار، پس از مرگ به جایگاهی والا می‌رسند و ستمگران، به سزای اعمال خود می‌رسند که این باور به پاداش و کیفر، نشان از تاثیر آموزه‌های مذهبی بر تفکر فردوسی دارد. صاحبنظران و فردوسی‌شناسان بر این اعتقادند که فردوسی، شاعری چندوجهی بود که از تمامی منابع موجود در زمان خود، برای خلق شاهکارش بهره برد. تاثیر متون مذهبی بر شاهنامه، انکارناپذیر است؛ این تاثیر، نه تنها از ارزش‌های دینی و اخلاقی آن دوران نشأت می‌گیرد، بلکه نشان‌دهنده عمق دانش و بینش فردوسی نسبت به جهان و انسان است. شاهنامه، آینه‌ای است که در آن، می‌توان تصویری از باورها، ارزش‌ها و آرمان‌های یک ملت را مشاهده کرد. افسانه جاودانه‌ فردوسی: شاهنامه‌ای فراتر از زمان! شاهنامه فردوسی در حقیقت یک روایت حماسی از تاریخ و اسطوره است که مرزهای زمان را درنوردیده است؛ تاثیر پذیری فردوسی از تفکر شیعی و یگتاپرستی بر کسی پوشیده نیست. استادیار گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در این زمینه به خبرنگار ایرنا گفت: شاهنامه‌ فردوسی، اثری حماسی و منظوم است که به عنوان یکی از شاهکارهای ادبیات جهان شناخته می‌شود و فراتر از یک کتاب تاریخی است. دکتر فرزاد قائمی افزود: ظرافت ذهن و خردمندی شاعر، نگاهی آینده‌نگرانه به شاهنامه بخشیده که موجب جاودانگی اش شده است. وی با بیان این که یکتاپرستی، رمز ماندگاری شاهنامه است اضافه کرد: قهرمانان شاهنامه، صرف نظر از گرایش‌های مذهبی، همگی یکتاپرستند و این ویژگی، حتی در شخصیت‌های منفی داستان نیز دیده می‌شود و این یکتاپرستی فراگیر، عاملی کلیدی در ماندگاری شاهنامه طی گذر زمان بوده است. این فردوسی شناس افزود: فردوسی با آینده‌نگری، به خوبی درک کرده بود که تغییرات مذهبی می‌تواند ضریب ماندگاری متون را کاهش دهد، اما یکتاپرستی، با هر عصر و زمانی همخوانی دارد. وی گفت: فردوسی در دیباچه‌ شاهنامه، با وجود فشارهای مذهبی عصر خود (دوران سلطنت محمود غزنوی و فشار بر شیعیان)، به روشنی اعتقادات شیعی خود را بیان کرده است. او اظهار کرد: این جسارت، از عوامل طرد او از دربار غزنوی شد؛ جالب اینجاست که با رشد تشیع در قرون بعدی، اهمیت و ارزش شاهنامه نیز افزایش یافت. وی تاکید کرد: به این ترتیب شاهنامه نه تنها یک اثر ادبی بی‌نظیر، بلکه گنجینه‌ای از خرد، حکمت و بینش است که در گذر زمان، همچنان جذابیت و اهمیت خود را حفظ کرده است. این اثر جاودانه، میراث گران‌بهایی از فردوسی، شاعر نامی ایران، برای نسل‌های آینده به شمار می‌رود. حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ پاسدار گنج پارسی فردوسی حماسه‌سرای همیشه جاودان ایران زمین کشتی نجات در دریای توفان: نگاه فردوسی به علی و محمد (ص)! قائمی اضافه کرد: دیباچه‌ شاهنامه، تنها مقدمه‌ای بر این حماسه‌ عظیم نیست بلکه دریچه‌ای است به جهان‌بینی و اعتقادات شاعر نامی ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی؛ در بخشی از دیباچه که به ستایش پیامبر اسلام (ص) اختصاص دارد، فردوسی با زبانی استعاری و تأثیرگذار، به توصیف جهان آشفته و پُرتلاطم می‌پردازد. وی اظهار کرد: فردوسی با بهره از حدیث «افتراق» ، خود را سوار بر کشتی‌ای می‌داند که ناخدایان آن، محمد (ص) و علی (ع) هستند. این تصویر نمادین، نشان از اعتقاد عمیق فردوسی به رهبری و هدایت این دو شخصیت بزرگ دارد. این استاد دانشگاه فردوسی مشهد گفت: استفاده از واژه‌ی «وصی» در این بخش، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و به تفسیر شیعی از واقعه‌ی غدیر خم اشاره دارد و تأکید می‌کند که ولایت پیامبر اسلام (ص) پس از وفات ایشان به وصی او، یعنی امیرالمؤمنین علی (ع)، تعلق داشته است. قائمی افزود: لازم به ذکر است که برخی کاتبان غیرشیعه، ابیاتی را به این بخش از دیباچه اضافه کرده‌اند که در نسخ معتبر شاهنامه و به ویژه در تصویری بی‌نظیر از شاهنامه به قلم استاد جلال‌الدین خالقی مطلق، به پانوشت منتقل شده‌اند که این موضوع، نشان از اهمیت بررسی دقیق و مستند نسخ مختلف شاهنامه دارد. وی تاکید کرد: دیباچه‌ شاهنامه، سند ارزشمندی از اعتقادات مذهبی فردوسی و نگاه وی به پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) است و مطالعه‌ دقیق این بخش، به فهم بهتر جهان‌بینی و ارزش‌های اخلاقی حاکم بر شاهنامه کمک شایانی می‌کند. منم بنده اهل بیت نبی/ ستاینده خاک و پای وصی حکیم این جهان را چو دریا نهاد / برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته/ همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس / بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی / همان اهل بیت نبی و ولی خردمند کز دور دریا بدید / کرانه نه پیدا و بن ناپدید بدانست کو موج خواهد زدن / کس از غرق بیرون نخواهد شدن به دل گفت اگر با نبی و وصی / شوم غرقه، دارم دو یار وفی همانا که باشد مرا دستگیر / خداوند تاج و لوا و سریر خداوند جوی می و انگبین / همان چشمه شیر و ماء معین اگر چشم داری به دیگر سرای / به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه من است / چنین است و این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایل است / تو را دشمن اندر جهان خود دل است نباشد جز از بی پدر دشمنش / که یزدان به آتش بسوزد تنش هر آن کس که در جانش بغض علی‌ست / ازو زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان / نه برگردی از نیک پی همرهان همه نیکی ات باید آغاز کرد / چو با نیکنامان بوی همنورد از این در سخن چند رانم همی / همانا کرانش ندانم همی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید